ملانصرالدين و آلبوم خاطرات خانوادگي
ملانصرالدين بعد از بازنشسته شدن از شهرداري آق شهر, روزي توي حياط خونه به همراه فرزند خوانده اش، مشغول نگاه کردن آلبوم قديمي خانوادگي خود بود. فرزند خوانده ملا که مراد علي نام داشت همين طور که نصرالدين آلبوم عکس را به آرامي ورق ميزد، حيرت زده و کنجکاوانه تند تند ملا را سوال سؤال پيچ مي کرد. در اولين صفحه آلبوم مراد علي پرسيد: بابا ملا اين مرد که کلاه سرش گذاشته کيه؟ ملا جواب داد که اون برادر ناتني من و عموي شماست. اينجا کجاست؟ نصرالدين گفت: اينجا که مي بيني خارج از شهره، خانوادگي رفته بوديم اونجا براي خوردن ناهار که امروزي ها به اين کار ميگن پيک نيک. مراد علي گفت: پيک نيک! پيک نيک چيه؟ملا در جواب او گفت: آن زمان ها وقتي مردم حوصله شون سرمي رفت وسايلي مثل زيرانداز،منقل و خوردني برمي داشتند و مي رفتن، پارکي،جنگلي، کنار رودخونه اي و تفريح مي کردند. مراد علي با تعجب پرسيد: تفريح چيه؟ نصرالدين در جواب سوال او گفت: اوقات خوشي که کنار هم بوديم را بهش ميگفتن تفريح کردن. پسر خوانده ملا اين دفعه با تعجب سوال کرد که بابا ملا ببخشيد، اوقات خوش ديگه چيه؟ نصرالدين گفت: اوقات خوش اوقاتي بود که درد و غم و اندوه نداشتيم و مردم شاد بودند و مي خنديدند. مراد علي باز هم با تعجب گفت: مگه داريم، مگه ميشه؟ملا گفت:الان که نداريم ولي اون موقع ها چرا فراوان داشتيم.مراد علي تو آلبوم عکسي ديد و دوباره سوال کرد که اين چيه که از ميله رد شده و شما دارين تند تند آن را باد مي زنين؟ اون گوشته بابا گوشت. فرزند خوانده ملا با صداي پر از بغض پرسيد که گوشت چيه؟پسرم گوشت قسمتي از بدن گوسفندان و گاو ها است که مي بريدن و باهاش کباب درست مي کردند، تو آب گوشت مي ريختند ويا خورشت درست مي کردند. مراد علي پرسيد که بابا ملا شما گوشت خوردين؟ بله پسرم البته زمان هاي قديم الان که گوشت سواره شده و ما پياده که به گرد اون هم نمي رسيم. در يکي از صفحات آلبوم پسر خوانده ملا تصويري ديد و سوال کرد که بابا ملا اين ها که تو سيني قرار دارند چي اند؟ نصرالدين جواب داد که اينا ميوه هستند پسرم. مراد علي گفت: باباملا شما اشتباه مي کنيد اينا پياز اند.نصرالدين دوباره تکرار کرد که اينها موز،پرتغال و سيب اند و به اينا مي گفتند ميوه عزيزم.همشون مزه پياز ميدند؟ ملا براي اينکه از سوالات مراد علي کلافه شده بود گفت: بله همشون مزه پياز ميدن گل پسر من.مراد علي گفت:بابا نصرالدين ببخشيد امروز شما رو خيلي خسته کردم. آيا اين ع شماست که اينطوري دهنش باز مونده و از چشماش اشک مي ريزه، راستي چرا داره گريه مي کنه؟ نه مراد علي، اون داره از ته دل مي خنده. مراد علي دوباره پرسيد، خنده چيه؟ آدم ها اون وقت ها که مي خواستن شادي و خوشحالي کنند مثل زن من که ميشه مادر شما، مي خنديدند. البته الان مدام گريه مي کنه انگاري خنده ديگه يادش رفته. مراد علي شما وقتي ميخواي شادي تو نشون بدي مگه نمي خندي؟ فرزند خوانده جواب داد من تا حالا نخنديدم براي اينکه از ته دل خوشحال نشدم. ملا نصرالدين که از سوال هاي مراد علي ديگه خسته شده بود گفت: مراد علي بلند شو بريم تو خونه چند تا سيب زميني آب پز کنيم و با همديگه بخوريم.نصرالدين ديد مراد علي اين دفعه از او سوال نکرد که سيب زميني چيه؟ پسرم ميدوني سيب زميني چيه؟ اون جواب داد بله ملا چون هر روز سيب زميني مي خوريم. يک روز سيب زميني کبابي، روز ديگه سيب زميني آب پز و بعضي وقتا هم که روغن داريم سيب زميني سرخ کرده نيز مي خوريم. ملا گفت: مراد علي پس خدا رو شکر که بالاخره تو عمرت يه چيزي رو مي شناسي و اونو خوردي.
هرچند که يادداشت ما جنبه طنز و تلخي داشت ولي بايد اين واقعيت را قبول کرد که در اين شرايط سخت اقتصادي و معيشتي، هستند افرادي که هفته ها و شايد ماه ها گوشت و ميوه را بر سر سفره هاي چروکيده خود، نديده اند. پس بيائيد در اين روز هاي خدايي در لبيک به فرموده مقام رهبري، با شرکت در طرح کمک هاي مومنانه ياري گر اين قشر ازجامعه باشيم. هر چند که اين کمک ها نخواهند توانست حتي گوشه اي از مشکلات معيشتي و حتي تغذيه اي نيازمندان جامعه را بطور کامل برطرف کند، چه براي اين امر عزم جدي مسئولين و برنامه ريزان در حوزه توسعه علي الخصوص توزيع عدالت محور ثروت در جامعه را مي طلبد. ولي افراد نيازمند مثل مراد علي قصه ما، حداقل يکبار هم که شده تو اين روز هاي عزيز و مبارک، مزه گوشت را تجربه مي کنند و اگر جاي هم ديدن، نمي پرسندکه بابا و يا ماما اين چيه؟ التماس دعا
"صداقت،صراحت وشفافيت"عامل انسجام ملي
اين روزها در فضاي مجازي دو موضوع اساسي يعني قراداد 25 ساله بين ايران و چين و همچنين حکم اعدام سه جوان حاشيه ساز شده و پست ها و هشتگ هاي فراوان له و عليه اين دو مقوله در بين کاربران رد وبدل ميشود.واقعيت اين است که با رشد و گسترش روزافزون فناوري ارتباطات و سايه گستردن آن بر پهنه گيتي و نمود و نفوذ پرشتاب آن در قالب رسانه اي ديداري،شنيداري متنوع و از همه مهمتر نفوذ فوق العاده فضاي مجازي در بين لايه هاي افراد جامعه، ديگر نمي توان در خصوص وقايع و اتفاقاتي که نه تنها در سطح جامعه، بلکه در دورافتاده ترين نقطه جهان، در حوزه هاي مختلف سياسي،اجتماعي و اقتصادي صورت مي گيرد، غافل بود و بي تفاوت از کنار آنها گذشت و اين امر هر مسئولي را ناچار از پاسخگوئي در قبال رويدادهاي حوزه تحت مسئوليت خود مي سازد، همانطور که گفته شد رشد گسترش ارتباطات رسانه اي ، انعکاس سريع و سراسري رويدادها در هر نقطه از جهان و بازتاب آن در افکار و رفتار انسان ها و جوامع مربوط به همه ي کشورها دنيا مي شود و تنها مختص به ايران نيست.به محض اينکه اتفاقي اعم از سياسي،اجتماعي و . در کشور چه از جنبه مثبت و چه از جنبه منفي مي افتد قبل از اينکه در تلويزيون يا ديگر منابع رسمي کشور اعلام گردد به فوريت در فضاي مجازي دست به دست مي شود و متاسفانه ويا خوشبختانه هر کاربر متناسب با نوع گرايش فکري و چه بسا بدون تحقيق کافي در ارتباط با آن اظهار نظر مي کند. اين شيوه رفتار و حرکات کاربران در دنياي ارتباطات که در شرايط کنوني فضاي مجازي جزء ارکان اصلي آن مي باشد، باعث ايجاد تضاد فکري در بين آحاد جامعه ميگردد که آيا واقعا در کشور خبري است که مسئولان آن را مخفي مي کنند. آيا واقعا مي خواهند جزيره کيش و بخشي از خاک ايران را به چين واگذار کنند؟ آيا قرار سه جوان بي گناه اعدام بشوند؟ آنچه در اين ميان ميتواند هياهو ها و علامت سوالهاي ايجاد شده در ذهن و افکار افراد جامعه بويژه کاربران را به طور منطقي آرام و برنامه هاي دشمنان به ظاهر دوست مردم ايران از جمله ترامپ و ديگر همراهان او را نقش برآب نمايد استفاده از ابزار پاسخ گوئي فوري صادقانه و صريح (شفاف و فاقد ابهام و بدون باقي گذاشتن کوچکترين خلاء اي براي تفسير) به اينگونه هياهوهاي رسانه اي همراه با دلايل و اسناد معتبر در راستاي رفع تضاد و پاسخ به علامت سوال هاي ايجاد شده در ذهن مخاطبين و کاربران هم در رسانه ملي و هم در فضاي مجازي مي باشد. اميد ميرود در روزهاي آتي البته نه با تاخير زياد در خصوص اين دو موضوع حاشيه ساز(قرارداد با چين و حکم اعدام سه نفر) مبني بر کذب و يا صدق آن به افکار بيدار مردم ارائه گردد تا مردم با درک واقعيت ها نسبت به شناخت دوست و دشمن واقعي کشور عزيزمان ايران آشنا بشوند. اين طريق عمل کردن شفاف در موضوعات، قطعا در ساير فضا سازي هاي خبري دروغ بر عليه کشورمان در نطفه خفه و بي تاثير خواهد شد. به اميد روزهاي آرام براي ايران عزيز
آيا آژيرخطربه صدا درنيامده است؟؟؟؟؟
روزگاري با ديدن فيلم " مدرسه پيرمردها" که زنده ياد مهدي فتحي در آن نقش آفريني کرده بود،چقدر لذت مي برديم. هرچند که فيلم بود ولي از اينکه تعدادي افراد مسن در يک مکان با همراهي و همکاري همديگر صحنه هاي اجتماعي با ارزشي را رقم مي زدند باعث ميشد که تماشاگران به آينده اميدوار و دلگرم شوند. حال نمي دانم به يکدفعه چه اتفاقي در جامعه صورت گرفته که افراد مسن بين 60تا 65ساله،دست به اقدامات مجرمانه و تبهکارانه مي زنندآنهم به صورت دسته جمعي تنها براي بدست آوردن پول به قصد تهيه مواد مخدر. براستي چه بر سر اين جامعه در اين سال هاي اخير آمده که به ناگاه رفتار و کردار پيرمردها، 0درجه تغيير جهت داده است؟ پيرمردهايي که ديروز خالق ارزش هاي اجتماعي مثبت هم در صحنه تئاتر و سينما و هم در ميدان هاي واقعي چون جنگ و کار و فعاليت براي کسب رزق و روزي حلال براي خانواده هاي خود در جامعه بودند و از طرفي اين افراد دنيا ديده براي نوجوانان و جوانان جامعه نيز بعنوان الگو از طرف خانواده و نهاد هاي آموزشي و تربيتي معرفي مي شدند به واقع ناگهان چه اتفاقي صورت گرفته که برخي از پيرمردهاي امروز جامعه ما که بايد سال هاي آخر عمر خود را در آرامش و رفاه سپري کنند و هدايت گر نوه هاي عزيز خود براي پيدا کردن مسير درست زندگي باشند. خود به تبهکارانه حرفه اي تبديل شده اند. آيا هنوز آژير خطر براي مسئولين اقتصادي و اجتماعي جامعه به صدا درنيامده است؟
قابل توجه رئيس محترم صدا وسيما
يکي از برنامه هاي تبليغات نامزدهاي رياست جمهوري حضور يک نماينده از طرف آنها در برنامه تلويزيوني است تا به سوالات مجري در خصوص نامزد مربوطه پاسخ دهد. تاکنون در اکثر برنامه ها فرزند،همسر و يا برادر نامزدها شرکت کرده اند. اکثر سوال ها مربوط مي شود به زندگي شخصي، سوابق اجرايي و عملکرد نامزدها.واقعا چه ومي دارد که من مخاطب بدانم فلان کانديدا چه ورزشي وچه تفريحي دوست دارد، مشغوليتش تو خونه چيست، صله ي رحم ميکند يا خير، با نوه هاش بازي مي کند يا نه؟ آقاي دکتر عسگري، يعني درد کشور با دانستن اين موارد حل خواهد شد. امان امان از دست صدا وسيما. !!!!! جناب عسگري رئيس محترم صدا وسيما، "مشک آن است که خود ببويد،نه آنکه عطار بگويد".هرکسي بايد با عمل و رفتارش خوبي هاي خود را نشان بدهد نه آنکه آشنايان و وابستگان درجه يک از او تعريف کنند. "التماس تفکر"